آموزش وردپرس
- چکار باید انجام بدهیم؟
- گوش کن
- بشمار
- بپذیر و احترام بگذار
- گسترش دامنه کلمات
- اما، و، هنوز
- مراقب ضمیرهایت باش
- پیشنهاد کمک بده
- درخواست کمک بده
- تمرین متشکرم
- فیلتر کلامی
- چطور یک گفتگو را شروع کنیم؟
- دهان افراد فضول را ببند
- دست از امتیاز گرفتن بردار
- سوالاتی بپرس که نتیجه داشته باشد
- تمرکز بر روی رفتار افراد نه …
- خودزنی ممنوع
- چطور حرف دیگران را قطع کنیم؟
- حس خوب و راحتی دیگران در کنار ما
- رفتارهای بد و گستاخی در ارتباطات
- سایر رفتارهای بی ادبانه
قبلی مراقب ضمیرهایت باش
بعدی درخواست کمک بده
جواب تمرین
هم یکی از دوستانم در حال حاضر درگیر یه چالش ارتباطی هست و من و دو تا از دوستان مشترکمون داریم با حمایت عاطفیمون بهش میگیم که تو این چالش تنها نیست و مشکلش فقط مختص اون نیست و همه شاید تجربش کنن…. هم متاسفانه یه بنده خدایی محتاج کمک بودن و از طرف یه خیر مهربون مطلع شدیم و براش مقدار کمی کمک و یه سری اطلاعات در رابطه با مشکلی که براشون پیش اومده در اختیارشون تونستیم بذاریم… در جواب در خواست خیر محترم که ازم پرسیدن میتونم حضوری کمک کنم با اینکه تو رو دربایستی بودم عذرخواهی کردم و از علت نتونستن کمک حضوریم گفتم….
برام یه سوال پیش اومده…. قدیم ترها بعد از یه کمک مادی دلم یه کوچولو خوشحال میشد که تونستم یه کمک کنم اما امروزه اصلا خوشحال نیستم از کمک مادی و بیشتر ناراحت و عصبانی میشم… نمیدونم چرا اصلا قبلا یه حس خوب بهم دست میداد!
بسیار عالی تشکر از اشتراک تجربه تون
خودتون حس می کنین چرا دیگه حس خوبی ندارین؟ چه اتفاقی در کمکهای اخیر افتاده یا چی عوض شده که اون حس خوب رو تجربه نمی کنین؟
مثلاً آیا واکنش طرف مقابل رو نمی بینین؟ یا بدبین شدین؟ یا عامل دیگه ای پیش اومده؟
ممنون از شما بابت زحماتتون
بیشتر ناراحت اینم که من اینهمه نعمت دارم و نمیبینم… به خودم میگم حتما باید یه همچین موقعیتی پیش بیاد تا داشته هامو ببینم…. یا اینکه چرا بیشتر نمیتونم کمک کنم…. و اینکه این مشت نمونه ی خرواره. چندنفر تو این وضعیت معیشتی محتاج کمکمن….. چند نفرشون دیده میشن…. ایناش دردناکه و این تلخی قصه نمیذاره آدم حال خوبی داشته باشه
خب چیزی که برداشت من بود اینه که حس ناخوشایندتون به دلیل حس تقصیری هست که به خودتون میدین. خودتونو سرزنش می کنین. و راهکاری که می تونم برای این مورد به شما پیشنهاد بدم اینه که همون لحظه ای که این افکار و احساسات سراغتون میاد همونجا به خودتون بگین «زینب جان، عزیزم، تو کاری که از دستت بر میاد رو داری انجام میدی، تو که نمی تونی همه مشکلات و نداریهای دیگران رو برطرف کنی، به قدری که در توان و تحت کنترل تو هست تلاشتو می کنی پس حست رو نسبت به کاری که می تونی انجام بدی خوب کن و به امیدوار باش که کمک تو و مهربانی تو مثل یک زنجیره ادامه پیدا کنه»
میدونین منظورم چیه؟ اینه که دایره کنترل شما یه اندازه ای داره و شما تا اندازه خودتون می تونین کاری رو انجام بدین و کمک کنین، تا حدی که در توانتون هست انجام میدین پس تمرکزتون و نگاهتون رو بزارین روی همون قسمت، نه روی چیزهایی که نمی تونین و نتونستین انجام بدین. اینطوری حالتون کمتر بد میشه و حس بهتری نسبت به خودتون دارین.
امیدوارم این پیشنهاد براتون مفید واقع بشه
واقعا پیشنهادتون خوب و کار آمد بود
یک دنیا سپاس